عصر نمایشگاه- گرنت لبوف*، نویسنده کتاب Stickier Marketing و مدیر وبسایت stickymarketing.com بر اهمیت برگزاری رویدادی تاکید می کند که همراه مشتریان حول محور اقتصاد تجربی بچرخد.
به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو»، قبل از جنگ جهانی دوم، اقتصاد تولیدمحور بود. توده مردم ثروتمند نبودند و به خرید از طیف محدودی از محصولات موجود عادت کرده بودند. پس از جنگ جهانی دوم، جهان صنعتی غرب ثروتمندتر شد و محصولات به طور گستردهتری در دسترس قرار گرفتند. برای شرکتها سختتر شده بود که بتوانند محصولات خود را به شکل متفاوتی ارائه کنند. بنابراین، حرکت از اقتصاد مبتنی بر محصول به سمت اقتصاد خدمات محور حرکت کرد. کسب و کاری که نمیتوانست محصولات متفاوتی را ارائه دهد، خدماتی را کنار محصول ارائه میداد. سپس، خدمات بزرگ به مشتریان، تمدید ضمانت، تحویل رایگان و تضمین قیمت و غیره، راههایی برای جذب مشتریان شد. این ماجرا منجر به این شد که تعداد بیشتری از افراد مشغول به ارائه خدمات محصول شوند؛ که به عبارتی از آن میتوان تحت عنوان اقتصاد خدماتی یاد کرد.
شکلگیری شبکه جهانی وب و فناوری دیجیتال به این معنی است که ما در حال پشت سر گذاشتن اقتصاد خدماتی هستیم. نه اینکه خدمات مهم نباشد، چون در حال حاضر ارائه خدمات مورد انتظار مردم است. از وقتی که شرکتهایی مانند آمازون توانستند سرویسهایی باورنکردنی و دائمی ارائه دهند که بیشترشان نیز از قبل کاملا به صورت خودکار ارائه شدهاند، دیگر خدمات به عنوان کالا محسوب میشوند.
علاوه بر این، اینترنت مصرفکننده را از حالت منفعل به داشتن نقشی فعال سوق داده است. مصرفکنندگان طوری قدرت تصمیمگیری دارند که هیچ وقت اینگونه نبوده است. تلویزیون دائما تجربهای دوگانه را شکل میدهد که بینندگان با دیدن برنامه در دنیای واقعی راجع به آن نظر میدهند. در همین حال، کانالهای دیجیتال و خدمات جدید به مردم اجازه میدهد تا آنچه را که تماشا میکنند هم تحت کنترل داشته باشند. سیستم عاملهای رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر، همچنین رتبهبندی سایتهایی مانند مشاور سفر نیز به مصرفکنندگان خدماتی ارائه میدهند که تا به حال نداشتند.
نتیجه این روند این است که ما در حال ورود به دوره اقتصاد «تجربی» هستیم. ما در جهانی زندگی میکنیم که همه محصولات راحتالوصول شدهاند. اکنون قرصهای مقرونبهصرفه، تلفنهای هوشمند، تلویزیون و برچسب مد و غیره، برای تقریبا هر نوع سطح درآمدی وجود دارد. بنابراین، امروزه سود انجام کار بیشتر از مالکیت است.
این فرصت بزرگی است. شرکتها دیگر نمیتوانند «آنچه» را که ارائه میدهند، متمایز کنند. رویداد شما تنها مورد در دسترس برای جامعه است که میخواهید جذاب نمایش دهید. به احتمال زیاد خیلیها خواستار جلب توجه و زمان مخاطبان شما هستند. امروزه، شرکتها از طریق «چگونه ارائه دادن چه محصولی به چی کسی» متمایز میشوند.
به عنوان مثال، شرکت اپل با آنچه که ارائه میدهد خود را متمایز نکرده است. شرکت اپل دستگاههایی مانند تبلت، تلفن هوشمند و لپ تاپ را مانند بسیاری از شرکتهای دیگر تولید میکند. از نقطه نظر تکنولوژی، فرق چندانی میان اپل و شرکتهای بزرگ دیگر وجود ندارد. با این حال، مردم تصور متفاوتی نسبت به اپل دارند. اگر نگاهی به فروشگاه اپل بیندازید، علت این امر را به خوبی درمییابید. در واقع میتوان گفت که «تجربه» فروشگاه اپل نسبت به فروشگاههای دیگر متفاوت است. به عبارت دیگر، اپل بهخاطر چگونگی ارائه محصول است که متمایز شده نه نوع محصول.
دو تفاوت اساسی بین خدمات و تجربه وجود دارد؛ در مرحله اول، خدمات برای شما ارائه شده است، در حالی که تجربه همراه شما شکل میگیرد. به همین دلیل است که میگوییم، یک مسابقه فوتبال همیشه یک تجربه بوده است.
به این دلیل است که حس موقعیت تنها توسط فوتبالیستهای ستاره و مدیران منتقل نمیشود، بلکه به مخاطب نیز نیاز دارد. تصور کنید یک بازی مهم بدون حضور هیچ طرفداری برگزار شود. در چنین شرایطی هیچ حس مناسبی به وجود نخواهد آمد. به عبارت دیگر، جمعیت مخاطب رکن اساسی رویداد است.
در مرحله دوم، خدمات بر شاخصهای اصلی عملکرد (KPI) متمرکز است. پس، تضمین تحویل روز بعد، پاسخ دادن به تلفن در سومین زنگ، گفتن شب خوش یا اعلام برگشت پول خدماتی قابل ارائه هستند. با این حال، یک تجربه، از این هم فراتر میرود. ارائه یک تجربه نیاز به کسب و کاری دارد که چگونگی حس مشتری را تعریف کند. چارلز روسون، بنیانگذار رولون Revlon، زمانی گفته بود: «در کارخانهها ما عطر تولید میکنیم، اما در مغازهها امید میفروشیم». امروز، شرکتهای برگزارکننده رویدادها باید از خودشان بپرسند، چگونه باید این رویداد را «همراه» مشتری ایجاد کنیم و فقط به ارائه آن اکتفا نکنیم. این قضیه باید در مرحله بازاریابی قبل از برگزاری رویداد شروع شود، در طول رویداد ادامه پیدا کند و در هر نوع فعالیت بعد از رویداد در نظر گرفته شود. تشویق مشتریان برای آپلود فیلمها، نظر دادن در انجمن و یا در توییتر، ملاقات در اتاقهای چت واقعی یا مجازی، شرکت در نظرسنجیها و بحثها، رتبهبندی غرفهها و سخنرانیها، کمک به ایجاد دستور کار و مجموعهای از فعالیتهای دیگر، باعث میشود تا رویداد به تجربهای واقعا پربار تبدیل شود. بهترین شرکتهای برگزارکننده رویداد نیز چگونگی حس مشتریان را برای خود تعریف میکنند. آیا در حال فروش آموزش یا توانمندی خاص، اعتبار یا اطمینان، شمع یا کتابهای رومانس هستید؟ تعریف انتقال عاطفی به این معنی خواهد بود که همه چیز متناسب خواهد شد. از طراحی سالن تا زبان مورد استفاده در ارتباطات و طرح رنگ، میتوانند تجربهای غنیتر ایجاد کنند.
در حال حاضر ما وارد دوره اقتصاد تجربی شدهایم. رویدادها خاص نیستند، فقط به این دلیل ساده که تجربه هستند. با این حال، وقایع را میتوان با ارائه یک تجربه منحصربهفرد خاص کرد. از نقطه نظر بازاریابی، این ضروری است. زمانی که مردم در یک تجربه غوطهور و دخیل هستند، احتمال بیشتری وجود دارد که راجع به آن صحبت کنند و رویداد را به صورت آنلاین به اشتراک بگذارند. نظرات آنلاین و مصداق اجتماعی بهترین بازاریابی برای یک رویداد خواهد بود.
*گرنت لبوف، مدیرعامل وبسایت
www.stickymarketing.com است. وی سخنران بینالمللی و نویسنده کتابهای پرفروش است. کتاب آخر او Stickier Marketing است.
منبع: exhibitionworld
دانلود با کیفیت